امیرحسین صادقی
چکیده
دو مفهوم «دیگری» و «دیگریسازی» از مفاهیم پر بسامد در پژوهشهای جدید در ادبیات پسااستعماری است. درونمایة اصلی رمانِ «همه چیز فرومیپاشد»، نوشتۀ چینوا آچبه، آسیبشناسیِ علل عدم موفقیتِ مقاومت فرهنگ بومی آفریقایی در برابر فرهنگ غربی است. هر چند بسیاری از منتقدین، در پرتو نظریة نقد پسااستعماری ...
بیشتر
دو مفهوم «دیگری» و «دیگریسازی» از مفاهیم پر بسامد در پژوهشهای جدید در ادبیات پسااستعماری است. درونمایة اصلی رمانِ «همه چیز فرومیپاشد»، نوشتۀ چینوا آچبه، آسیبشناسیِ علل عدم موفقیتِ مقاومت فرهنگ بومی آفریقایی در برابر فرهنگ غربی است. هر چند بسیاری از منتقدین، در پرتو نظریة نقد پسااستعماری تلاش کردهاند جنبة ضداستعماری رمان و نقش غربیها را در اضمحلال جامعة بومیِ آفریقایی برجسته کنند اما مقالة پیشرو بر آن است تا نشان دهد که آچبه با پر رنگ کردن نقش مخربِ «دیگری سازی» در درونِ خودِ جامعة سنتی آفریقایی، آن را از جمله علل مهم مقهور شدن فرهنگ آفریقایی در برابر فرهنگ استعماری غرب معرفیکند. اصلیترین پایة نظریِ نوشتة حاضر، نظریات گایاتری اسپیوک (Spivak)، منتقد هندیتبار است. اسپیوک با نقد نظریات خودمحورانة نظریهپردازانِ پسااستعماری و فمینیسم غربی و همینطور با برجستهکردن مفهومِ «به حاشیه راندهشدگان یا نیروهای جزء» (subaltern)، کمک میکند که بتوان آثار ادبی نویسندگان غیر غربی را با نگاه متناسب با این آثار بررسی کرد، نه صرفاً با رویکرد خودمحورانة غربی. مقالة حاضر با تکیه بر این نظریات تلاش خواهد کرد تا نشان دهد چگونه فرآیند دیگریسازی در درون یک جامعة آفریقایی با ایجاد تفرقه و شکاف در درون این جامعه فرصت مناسبی را در اختیار استعمارگران بیگانه قرار میدهد تا با نفوذ و تاثیرگذاری بر به حاشیهراندهشدگان ارکان فرهنگی و ساختار قدرت تا به طور کامل در اختیار بگیرند.