علی سلیمانی؛ محمدرضا موحدی
چکیده
تا به امروز شروح فراوانی بر مثنوی مولانا نوشته شده که «شرحِ جامعِ مثنوی معنوی» نیز یکی از آنهاست. این شرح به علت جامعیّت و بینیاز کردن نسبی مخاطبان از مراجعه به دیگر شروح نوشته شده بر مثنوی، مورد علاقۀ مولاناپژوهان است. علیرغم زحمات فراوان استاد کریم زمانی در جمعآوری نوشتههای دیگر شارحان و شرح برخی از ابیات، در ...
بیشتر
تا به امروز شروح فراوانی بر مثنوی مولانا نوشته شده که «شرحِ جامعِ مثنوی معنوی» نیز یکی از آنهاست. این شرح به علت جامعیّت و بینیاز کردن نسبی مخاطبان از مراجعه به دیگر شروح نوشته شده بر مثنوی، مورد علاقۀ مولاناپژوهان است. علیرغم زحمات فراوان استاد کریم زمانی در جمعآوری نوشتههای دیگر شارحان و شرح برخی از ابیات، در این شرح کاستیهایی به چشم میخورد. نویسندگان این مقاله با کمال احترام به استاد کریم زمانی، برآنند تا با تکیه بر بافت موقعیتی ابیات و استفاده از نشانههای درونمتنیِ مثنوی، به نقد و بررسی دفتر اول «شرحِ جامعِ مثنوی معنوی» بپردازند. بیشک نقد و بررسی تمامی ابیات این دفتر، خارج از ظرفیت این مقاله است؛ از این رو در این پژوهش با دستهبندی دلایلِ نارساییهای موجود در دفتر اول این شرح و آوردن یک یا چند نمونۀ مرتبط با آن، تلاش خواهد شد تا تصویری مختصر از کاستیهای زبانی و بلاغی این شرح ارائه شود. از رهرو نقد و بررسی دفتر اول این شرح دریافتیم که به علت وجود مواردی همچون: بیتوجهی به بافت موضوعی، بسنده کردن بر معنای ظاهری و عدم ذکر معنای باطنی و عرفانی ابیات، خوانش نادرست ابیات، بیربط بودن توضیحات داخل قلاب با منظور اصلی بیت، بیتوجهی به تغییر متکلم و مخاطب ابیات، بیتوجهی به موقوفالمعانی بودن ابیات و...، معنای برخی از ابیات مثنوی مغایر با نیّت اصلی و معنای مد نظر مولاناست و همچنان جای خالی شرح مناسبی از مثنوی معنوی احساس میشود.
علی سلیمانی؛ محمود مهرآوران
چکیده
یکی از راههای شناخت ادبیات یک دوره، نقد و بررسی دقیق آثار ادبی و قضاوت بر مبنای واقعیّتهای موجود آن دوره است. شعر دوره مشروطه که حدِّ واسط شعر سنتی و شعر نو محسوب میشود، از جهات گوناگون درخور توجه است. در این مقاله به دنبال آن هستیم که به بررسی نقدِ بلاغی دورۀ مشروطه با تأکید بر اشعار میرزادة عشقی و ابوالقاسم لاهوتی به عنوان ...
بیشتر
یکی از راههای شناخت ادبیات یک دوره، نقد و بررسی دقیق آثار ادبی و قضاوت بر مبنای واقعیّتهای موجود آن دوره است. شعر دوره مشروطه که حدِّ واسط شعر سنتی و شعر نو محسوب میشود، از جهات گوناگون درخور توجه است. در این مقاله به دنبال آن هستیم که به بررسی نقدِ بلاغی دورۀ مشروطه با تأکید بر اشعار میرزادة عشقی و ابوالقاسم لاهوتی به عنوان دو شاعر مهم این دوره بپردازیم. برخلاف تصور رایج، نقد بلاغی تنها در شناخت مباحث علم بیان منحصر نمیشود و طبق نظر ادیبان، بررسی صنایع بدیعی نیز بایستی در این حوزه گنجانده شود. از این رو در این مقاله ضمن بررسی تشبیه، استعاره و کنایه، به بررسی صنایع تأثیرگذار بدیعی دو شاعر نیز پرداختیم و این صنایع بدیعی را بر اساس فلسفۀ شکلگیری و معیارهای زیبایی که کمتر بدان پرداخته شده، طبقهبندی کردهایم. از آنجا که نیروی تخیّل در ساختن مجاز دخیل نیست و مجاز مُرسل توسط شاعر ساخته نمیشود، مجاز را مورد تحلیل قرار ندادیم. از رهرو این پژوهش جدا از شناخت بیشتر دو شاعر، دریافتیم که با وجود عوامگویی شعر دورۀ مشروطه، شاعران این دوره استفاده از صنایع بلاغی را کنار ننهادهاند و تنها از جنبۀ زینت نیز بدان ننگریستهاند؛ بلکه از این صنایع در جهت بیان معضلات و مشکلات جامعه سود جستهاند تا بدین واسطه بر مخاطبان خود تأثیر بگذارند و آنها را ترغیب به ایجاد تحوّل و تغییر نمایند.
علی سلیمانی؛ بهاءالدین اسکندری
چکیده
در این مقاله تشبیهات 50 غزل عاشقانۀ سعدی شیرازی و دفتر «غزل برای گُل آفتابگردان» شفیعیکدکنی، از منظر «مشبّه و مشبّهبه»، «تکرار در تشبیهات» و «شیوههای نو کردن آن» مورد تطبیق و بررسی قرار گرفت. مقایسة تطبیقی تشبیهات این دو نمایندة دیروز و امروز، آشکار کنندۀ برخورد دو نگاه و دو تجربه در عرصة تشبیهات است. ...
بیشتر
در این مقاله تشبیهات 50 غزل عاشقانۀ سعدی شیرازی و دفتر «غزل برای گُل آفتابگردان» شفیعیکدکنی، از منظر «مشبّه و مشبّهبه»، «تکرار در تشبیهات» و «شیوههای نو کردن آن» مورد تطبیق و بررسی قرار گرفت. مقایسة تطبیقی تشبیهات این دو نمایندة دیروز و امروز، آشکار کنندۀ برخورد دو نگاه و دو تجربه در عرصة تشبیهات است. ازاین رو در این مقاله با دستهبندی کردن عناصر، تطبیق و تحلیلِ تشبیهات و ارائة نمودارهایی، میزان ابتکار و تقلید گویندگان مشخص شد. از رهرو این تطبیق و بررسی دریافتیم که مشبّه در دفتر شفیعیکدکنی و مشبّهبه در غزلهای منتخب سعدی از تنوع و تعدّد بیشتری برخوردار است. تعدّدِ مشبّه، یعنی تعدّد فکر و اندیشه و گستردگی موضوع را منجر میشود؛ حال آنکه تعدّد مشبّهبه، یعنی تنوّع مضمون، اغراق و مبالغه. همچنین در این پژوهش دریافتیم که سعدی از تشبیهات: تفضیل، مضمر، مقیّد کردن و واژگان مترادف، برای رفع تکرار مشبّههای خود استفاده کرده است؛ در مقابل شفیعیکدکنی مقیّد کردن مشبّه و همراه شدن تشبیه با دیگر صنایع زیباییساز را برای رهایی از تکرار برگزیده است و از آنجا که خیال او تشبیهات جدیدی را ابداع نموده، کمتر از شگردهای گریز از تکرار تشبیه قدما چون: تشبیه معکوس، تفضیل و... بهره برده است. همچنین شفیعیکدکنی برای رهایی از تکرار در مشبّهبه، از لطیف کردن تشبیه سود جسته که کاری نو و بدیع محسوب میشود و شیخ اجل بدان توجهی نداشته است.