موسی پرنیان؛ وحید سجادی فر؛ بیان عبدی؛ مژگان عزیزی
چکیده
در مورد چگونگی پیشرفت علم، تا کنون دیدگاههای گوناگونی مطرح شده است که در این بین، تامس کوهن، نظریهپرداز فلسفهی علم، پیشرفت و تحول در علم را حاصل ناکارآمدی اصول اصلی یا پارادایم-های یک علم و ظهور و جایگزینی اصول رقیب آن میداند. کوهن، این نظریه را در قالب الگویی چند مرحلهایی با نامهای: علم عادی، بحران، انقلاب و علم عادی جدید، ...
بیشتر
در مورد چگونگی پیشرفت علم، تا کنون دیدگاههای گوناگونی مطرح شده است که در این بین، تامس کوهن، نظریهپرداز فلسفهی علم، پیشرفت و تحول در علم را حاصل ناکارآمدی اصول اصلی یا پارادایم-های یک علم و ظهور و جایگزینی اصول رقیب آن میداند. کوهن، این نظریه را در قالب الگویی چند مرحلهایی با نامهای: علم عادی، بحران، انقلاب و علم عادی جدید، تبیین کردهاست که البته هر کدام از این مراحل دارای تعاریف خاص خود است؛ الگوی تامس کوهن چنان انعطافپذیر است که در بررسی تحولات انقلابی در علوم گوناگونی از جمله ادبیات نیز قابل انطباق و به کارگیری است؛ در این میان چگونگی تحول شعر سنتی به شعر نو در ادبیات فارسی از جمله مواردی است که میتواند بر اساس الگوی کوهن مورد ارزیابی قرار گیرد؛ با توجه به این امر، تحول نیما در شعر سنتی و ایجاد قالب شعر نو، باید برای کسب عنوان «انقلاب شعری» دارای ویژگیهای مرحلۀ انقلاب باشد، چرا که نبود ویژگیهای این مرحله در شعر نو نیما، عنوان «پدر شعر نو فارسی» را برای او مورد تشکیک قرار خواهد داد. در این پژوهش که با روش تحلیلی- تطبیقی صورت گرفته است، تحول نیما در شعر سنتی، از نظر انقلابی بودن یا نبودن، در سه سطح زبانی، فکری و ادبی بر اساس الگوی پیشرفت علم کوهن مورد بررسی قرارگرفته شده است. نتایج این پژوهش حاکی از این امر است که بر اساس این الگو ، شعر نیما بیش از هر مورد، دارای ویژگیهای مرحلۀ بحران است تا مرحلۀ انقلاب.