رقیه موسوی؛ ایوب مرادی
چکیده
تخیّل در ساختار منحصربهفرد خود تا مرزهایی پیش میرود که یک هنرمند را به ابعاد مختلف جهان میکشاند. ژیلبر دوران تخیّل را با نمادپردازی و اسطوره توصیف کرده و آن را به منظومههای روزانه و شبانه تقسیم کردهاست. او تمام تصاویر ذهنی بشر را در ترس از گذر زمان منحصر دانسته و معتقد است که تصاویر نمادین در ذهن هنرمند حاصل ترکیب محرکهها، ...
بیشتر
تخیّل در ساختار منحصربهفرد خود تا مرزهایی پیش میرود که یک هنرمند را به ابعاد مختلف جهان میکشاند. ژیلبر دوران تخیّل را با نمادپردازی و اسطوره توصیف کرده و آن را به منظومههای روزانه و شبانه تقسیم کردهاست. او تمام تصاویر ذهنی بشر را در ترس از گذر زمان منحصر دانسته و معتقد است که تصاویر نمادین در ذهن هنرمند حاصل ترکیب محرکهها، کهنالگوها و نمادها هستند. محرکهها همان نیروهایی هستند که با یافتن نمادها و تصویر مخصوص خود سبب تهییج ذهن هنرمند شده تا به سمت و سوی تخیّل سوق داده شود. در این مقاله که با هدف تعیین ساختارهای تخیّل نمادین در کتاب «شعر مرگ» رنگ سپهری و بهصورت تحلیلی و توصیفی نوشته شده، به تحلیل اشعار این کتاب و یافتن تخیّل نمادین سپهری در نمادهای روزانه و شبانه پرداخته و در پایان نتیجه گرفتهاست که سپهری در کتاب خود بیشتر از منظومه روزانه باارزش گذاری مثبت بهره بردهاست و او شاعری است که با استعانت از عرفانِ شرق، مسیری عروجی و بالارونده در اشعار خود دارد و مخاطب اشعار او از طریق تحلیل نمادین عناصر شعری او پی میبرد که سهراب سپهری همزمان با ترس از گذر زمان بهنوعی به استقبال مرگ نیز میرود.